Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار دفتر منطقه‌ای خبرگزاری فارس، «الکساندر کابرینسکی»، رئیس موسسه راهبردهای قومی-ملیتی و دکترای تاریخ معتقد است قرقیزستان نیز مانند سایر جمهوری‌های آسیای مرکزی به دنبال  جایگزین برای روسیه هستند زیرا نگران آینده این کشورند.

«جین بیک کولوبایف» وزیر خارجه قرقیزستان که برای انجام یک سفر رسمی به آنکارا رفته بود در مصاحبه خود با خبرگزاری آناتولی ترکیه از سفر «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه به قرقیزستان خبر داد و همچنین اعلام کرد که «سادیر جباراف» رئیس جمهور قرقیزستان نیز در چارچوب افتتاحیه بازی‌های جهانی عشایر قصد دارد در تاریخ 29 سپتامبر تا 2 اکتبر به ترکیه سفر کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گفته وی، قرقیزستان از زمان به دست آوردن استقلال، مورد حمایت ترکیه قرار گرفته است و برخی کاستی‌ها در روابط در نتیجه مذاکرات در سطح دولتی برطرف خواهد شد.

کولوبایف گفت: ما از موضع حساس ترکیه در قبالFETO  (سازمان  اسلامی و عمومی متعلق به فتح الله گولن) حمایت می‌کنیم. تیم امنیتی ما سخت روی این موضوع کار می‌کند.

در این سفر وزیر خارجه قرقیزستان با بیان اینکه بیشکک برای میانجیگری ترکیه در مناقشه روسیه و اوکراین اهمیت زیادی قائل است، گفت: سیاست خارجی ترکیه در حل مشکلات بحران جهانی غذا و برداشتن گام‌هایی در جهت صلح در اوکراین یک سیاست افتخار آمیز است.

وی ادامه داد: ما می‌خواهیم از طریق ترکیه درهای خود را به جهان بگشاییم و درهای جهان از طریق ترکیه به روی ما باز شود.

این مقام قرقیز اذعان داشت که  بیشکک به آنکارا نه تنها به عنوان یک متحد سیاسی، بلکه به عنوان یک متحد اقتصادی نیز نگاه می‌کند.

کولوبایف در مذاکرات با «فواد اوکتای»، معاون رئیس جمهور ترکیه، امکان استفاده از ارزهای ملی در تجارت بین دو کشور و ایجاد صندوق سرمایه گذاری ترکیه و قرقیزستان را مورد بحث و بررسی قرار داد.

وی افزود: امیدوارم تا پایان سال سطح تجارت متقابل به  یک میلیارد دلار برسد. جزئیات این توافقات در نشست شورای همکاری های راهبردی عالی ترکیه و قرقیزستان که قرار است قبل از پایان سال جاری برگزار شود، مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

«الکساندر کابرینسکی»، رئیس موسسه راهبردهای قومی-ملیتی و دکترای تاریخ معتقد است قرقیزستان به پول بسیاری نیاز دارد و هدف از این سفر به ترکیه نسبتاً تجاری بود. قرقیزستان می‌خواهد به هر شکلی که شده به شکل وام، سرمایه گذاری یا کمک این پول را بدست آورد.

وی ادامه داد: بودجه ملی قرقیزستان حدود 6.7 میلیارد دلار است، در عین حال، بدهی عمومی حدود 5.2 میلیارد دلار است، قرقیزستان برای اینکه روی پا بتواند بایستد به 0.5 میلیارد دلار نیاز دارد و همانطور که اقتصاددانان معتقدند، حداکثر سقف بدهی عمومی برای عملکرد ایمن دولت است.

 به گفته این کارشناس، این احساس وجود دارد که قرقیزستان نیز مانند سایر جمهوری‌های آسیای مرکزی به دنبال  جایگزین روسیه اس زیرا نگران آینده این کشورند.

کابرینسکی یادآور شد: از دیدگاه قرقیزها،  ترکیه در شرایط امروزی در موقعیت بهتری نسبت به روسیه قرار دارد اما کسانی که به خاطر موقعیت خود برای تغییر موضع عجله می‌کنند، همیشه نسبت به خود نگرش محتاطانه‌ای ایجاد می‌کنند.

وی ادامه داد: در مورد منافع ترکیه باید گفت که عقاید و احساسات پان ترکیسم در ترکیه که با سیاست مستمر ساخت «توران بزرگ» تقویت شده است، برای ملت‌های  ترک تحت رهبری ترکیه مستلزم امنیت به معنای وسیع کلمه است. همین امر، مبارزه سیستماتیک ترکیه با مخالفان، مخالفان رژیم فعلی با گروه فتح الله گولن و کردها در سراسر جهان را روشن می‌کند.

کارشناس روس تاکید کرد که قرقیزستان نیز از این قاعده مستثنی نیست.

کابرینسکی معتقد است ترکیه تلاش خواهد کرد تا کنترل مسیرهای لجستیک در آسیای مرکزی از چین به اتحادیه اروپا و سایر کشورها را  در دست بگیرد.

 به گفته وی، پتانسیل انسانی برای ترکیه هم به عنوان مصرف کننده محصولات و هم به عنوان نیروی کار ارزان اهمیت دارد. موضوع نیروی کار ارزان از اهمیت بالایی برخوردار است. از این رو مبارزه با زبان روسی در فضای پس از شوروی از این رو است.

«مارس ساریف» کارشناس علوم سیاسی نیز معتقد است مخالفت با کولوبایف برای ارزیابی وی از سیاست ترکیه دشوار است. مانور سیاسی ماهرانه اردوغان، ترکیه را در زمره کشورهای موفق قرار می‌دهد.

ساریف تاکید کرد حتی مسکو نیز ترکیه را یک متحد موقت می‌داند.

به گفته این کارشناس علوم سیاسی، اما نکته اصلی، امضای قریب الوقوع توافقنامه آغاز ساخت خط آهنی است که چین را به ترکیه متصل می‌کند. این سند تاریخی در اوایل سپتامبر در سمرقند امضا خواهد شد.

وی ادامه داد: بنابراین قرقیزستان در حال تبدیل شدن به یک کشور ترانزیتی در این پروژه است. این موضوع اخیراً در باکو در گفت‌وگوهای «الهام علی اف» رئیس جمهور آذربایجان و «باکیت توربایف» معاون نخست وزیر قرقیزستان مورد بحث قرار گرفت. این موضوع نیز در آنکارا مورد توجه بوده است.

ساریف بیان کرد: مسیر جدید تأثیر زیادی بر وضعیت ژئوپلیتیک منطقه خواهد داشت. در این تغییرات ازبکستان یکی از کشورهای کلیدی آسیای مرکزی است که در منطقه آسیا و اقیانوسیه قرار می‌گیرد.

این کارشناس قرقیز گفت: بنابراین  تغییرات می‌تواند باعث بی‌ثباتی در منطقه شود. واقعیت این است که ارتباطات دریایی از زمان اکتشافات بزرگ جغرافیایی تحت کنترل غرب، و مخصوصاً ایالات متحده بوده است. این به صلاح واشنگتن نیست، به خصوص که با راه اندازی این جاده، مواضع چین از جمله در آسیای مرکزی در حال تقویت است. همچنین این برای روسیه نیز چندان مناسب نیست. علاوه بر این، جاده جدید با راه آهن ترانس سیبری رقابت خواهد کرد. قزاقستان نیز در این حلقه است، زیرا خروجی اصلی چین به اروپا از طریق خارگوس قزاقستان خواهد بود. بنابراین  دایره‌های ژئوپلیتیک مرتب در حال تغییر است.

انتهای پیام/ح

منبع: فارس

کلیدواژه: ژئوپلیتیک کشور ترانزیتی قرقیزستان میلیارد دلار آسیای مرکزی رئیس جمهور

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۲۴۳۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!

      داستان کوتاه

      مریم رحمَنی

       یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجره‌ی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیده‌ام.مثل وقت‌هایی که خواب می‌بینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمی‌توانم از هم تفکیک کنم.

   پرده‌ی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم. بی‌اختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانه‌ام و سعی کردم دوباره بخوابم. چشم‌هایم بسته نمی‌شد و مدام تصویر مردی قوی هیکل می‌آمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشيد ایستاده و... . هی چشم‌هایم را باز می‌کردم و سعی می‌کردم با تکان خوردن جمشيد را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهميده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکان‌ها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمی‌شود بیدارش کرد. 

  نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن می‌شد و داشتم فکر می‌کردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم می‌رفتم یک لامپ می‌خریدم و خودم عوضش می‌کردم، حالا مگر عوض کردن یک لامپ چقدر کار دارد که من این چیزها را بیاندازم گردن جمشید و او هم هربار با گفتن جمله‌ی "چقدر جدیدا حساس شدی"، از زیرش شانه خالی کند و مثلا بگوید فعلا که نور دارد! 

  لای پنجره باز بود و سوز تندی می‌آمد توی اتاق که برای هوای اردیبهشت ماه زیادی سرد بود. بالاپوشم را از روی پشتی صندلی برداشتم و انداختم روی دوشم. 

   برگ‌های درخت اکالیپتوس توی خیابان که نصفش کشیده شده بود توی حیاط خانه‌ی ما، همین‌طور داشتند تکان می‌خوردند و یک صدای خش‌خش ریزی توی هوا می‌رقصید. 

   بوی دود سیگار از کنار بینی‌ام رد شد و بی‌هوا سرم را بالا گرفتم و دنبال ماه توی آسمان گشتم. در هوای آلوده‌ی مرکز شهر و وسط این‌همه شلوغی کمتر پیش‌ می‌آید ماه را گوشه‌ای از آسمان ببینم. با زن همسایه‌ی طبقه‌ی بالا که آمده بود دم پنجره و سیگار می‌کشید چشم تو چشم شدم. سرم را به علامت سلام تکان دادم و بالاپوشم را از دو طرف هی کشیدم فقط برای اینکه کاری کرده باشم. چون آن‌قدرها که تصور می‌کردم باد سردی نمی‌وزید. 

-شما هم خواب‌تون نمیاد؟ 
- یه صدایی از توی حیاط شنیدم، اومدم پی‌اش! 

هم‌زمان گوش تیز کردم که صداهای اطرافم را به‌خاطر بسپارم. 

- من هیچ صدایی نشنیدم! 
-مطمئنید؟ صدای وحشتناک افتادن یه چیزی از پشت بوم بود.
 
کلمه‌ی پشت بام در لحظه روی زبانم چرخید وگرنه اصلا چه می‌دانستم آن "چیز" احتمالا سنگین از کجا افتاده روی زمين. 


به شازده کوچولو فکر کردم و دوباره فکر کردم آن صدا برای شازده کوچولو بودن زیادی بزرگ بود. 

زن گفت: چای یا قهوه می‌خورید؟ 
گفتم: این موقع شب نه! خوابم می‌پرد و تا صبح باید داستان‌سرایی کنم! 
از حرف خودم خندیدم و گمان کردم حرف بامزه‌ای زده‌ام، چهره‌ی بی‌تفاوت زن از آن فاصله و زیر نور کم رمق ماهی که اصلا نمی‌دانستم کجاست خنده‌ام را جمع کرد و دوباره بالاپوشم را از دو طرف کشیدم به خودم. 

زن گفت: شب‌ها خیلی طولانی‌اند. 
و دیدم که سیگار دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنه‌ی وسط حیاط نشستم تا راحت‌تر بتوانم به حرف‌هایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود.
-شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید! 

-پس چکار کنم؟ 
- من و همسرم فیلم می‌بینیم. گاهی بازی می‌کنیم. منچ و مارپله. 

دوباره خندیدم و دوباره خنده‌ام را و بالاپوشم را جمع کردم. 
- فیلم‌های توی خیابان را هر روز می‌بینم. فیلم زندگی خودم را هرشب مرور می‌کنم. فیلم به چه کارم می‌آید. 

داشت لابلای برگ‌های اکالیپتوس دنبال چیزی می‌گشت. 
- ها... بیا... اومد بالاخره

-چی اومد؟ 
-ماه! خودتم داشتی دنبالش می‌گشتی.

از روی نیمکت بلند شدم و آمدم نزدیک ساختمان روی پنجه‌ی پا و دیدمش. عینکم را نزده بودم و چیزی که می‌دیدم مجموعه‌ای ابری از نور زرد بود. خب همین هم غنیمت بود. اینکه من درست نمی‌دیدمش دلیل بر درست نبودنش نبود. 

-قشنگه.. نه؟ 
-خیلی 

-فکر کن یه چیز گرد خیلی بزرگ وسط آسمون همینجور معلق وایساده، خود تو هم روی یه چیز گرد خیلی بزرگِ معلق وایسادی! اون تو رو نگاه می‌کنه، تو اونو. 

صدای گوشخراش یک موتور سیکلت برای چند لحظه ارتباط کلامی ما را قطع  کرد. 

دستم را گذاشتم پشت گردنم و پرسیدم: شما صدای افتادن چیزی را از آسمان نشنیدید؟ 
- شاید شازده کوچولو بوده و با صدای بلندی خندید. آن‌قدر صدای خنده‌اش بلند شد که فکر کردم حتما جمشيد از خواب می پرد.
 
-برای صدای شازده‌کوچولو زیادی بزرگ بود آخه
-گفتی قهوه نمی‌خوری؟ 
حتی منتظر جوابم نماند. پنجره را بست و چراغ را خاموش کرد. 

یک برگ اکالیپتوس از روی زمين برداشتم و با دستم خردش کردم. بوی عجيبی دارد و هربار که همچین بوهایی به هم می‌خورد تصمیم‌های عجیبی برای خانه‌داری می‌گیرم. مثلا اینکه چند برگ ازش بچینم و ببرم خانه و شب‌ها دم‌نوش‌های خوشمزه درست کنم. یا این‌که فردا عصر حتما کیک هویج درست می‌کنم و برای همسایه‌ی طبقه‌ی بالا می‌برم و باهاش دوست می‌شوم. یا از این به بعد حتما توی قوری چای عناب می‌ریزم. 

برگ‌ها را از توی دستم ریختم کف حیاط. 

توی آشپزخانه صدای سوت کتری بلند شد. جمشيد با قیافه‌ی یک قاتل فراری نشسته بود پشت میز و یک صدای ممتد زشت را با جعبه‌ی خالی کبریت در می‌آورد و هی زیر لب می‌گفت انگار یه دسته غاز وحشی حمله کردن تو اتاق خواب! صدای کشیده شدن پایه‌ی صندلی از جایم پراند و جمشيد درست روی لبه‌ی درگاهی آشپزخانه رویش را به‌سمتم برگرداند و گفت: یادته گفته بودی وقتی بچه بودی یه دسته غاز وحشی از وسط کوچه‌تون رد شدن و تو ترسیدی؟ 

گفتم آره. اولین‌بار بود که یکی از بچه‌های کوچه داشت ماجرای قتل اميرکبير توی حمام فین رو تعریف می‌کرد. 

- و تو فکر کردی قاتل‌های امیرکبیر حمله کردن! 
قهقهه زد و محکم خورد به در آشپزخانه. از صدای کوبیده شدن در به دیوار تکان سختی خوردم و پشت گردنم تیر کشید. 

بعد خودش را جمع کرد و صورتش را جدی کرد و گفت:
-حق داشتی! حمله‌ی غازهای وحشی خیلی ترسناکه! 

قوطی نسکافه و جعبه‌ی چای کیسه‌ای کنار هم و هر دستم روی یکی‌شان. 
یا باید چای می‌خوردم یا یک قهوه‌ی فوری.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • با این حیاط خلوت چه کنیم؟!
  • نگرانی روسیه درباره تهدیدات گروه‌های تروریستی از افغانستان
  • سیاست بانک ترکیه تغییر نکرد
  • علی‌اف: فعالیت مرکز نظارت مشترک روسیه و ترکیه به پایان رسید
  • (ویدئو) وقتی آوازه «نون خ» در حیاط هیئت دولت می‌پیچید!
  • آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
  • طرح ازبکستان برای اتصال از افغانستان به آسیای مرکزی
  • وقتی آوازه نون خ در حیاط هیئت دولت می‌پیچید! + فیلم
  • طرح ازبکستان برای کریدور لجستیکی از افغانستان به آسیای مرکزی
  • امضای دو توافقنامه همکاری میان وزرای دفاع روسیه و قرقیزستان